شهر خاطره را می سازد و خاطره به شهر شکل می بخشد، خاطره ابزار جستجوی گذشته نیست، صحنه ای است برای به حال آمدن گذشته،صحنه ای است برای پیوند مجدد با محیط. خاطره تا عمیق ترین لایه ها را می کاود برای آنکه بتواند مکانی جدید در خاطره شهری را کشف کند، پاره های مجزا را کنار هم می چیند تا کارکردی مجدد بدانها بخشد، فراموش شده را نجات دهد و امیدها و آرزوهای سرکوب شده را از نو برهاند.
تنها در زمان حال است که خاطره خلاق و آفریننده حادث می شود،بر موضوع تاثیر می گذارد،آن را دگرگون می سازد و با این دگرگونی خود نیز دگرگون می شود. اکنون ما در شهرهایی قرار گرفته ایم که به چیزها اجازه نمی دهیم به ما نزدیک شوند و به زندگی ما قدم بگذارند. و این به معنای زوال قصه گویی است که با دگرگونی و مرگ خاطره اتفاق می افتد.
تجربه شهری، یعنی گم شدن و گم کردن خود در شهر به منظور رسیدن به ادراک هوشیارانه و موشکافانه از محیط شهری.تجربه شهری یعنی سرگردانی و پریشانی در فضاهای نا آشنا به منظور رسیدن به آشنایی و ادراک تصوری شهر که در شروع منطبق با تصاویر برداشت شده از فضاهای ناآشنا می باشد و در ادامه، این تصاویر را به صور خیالی تبدیل می کند.صوری که در اینجا مکان خود را می یابد و در آنجا و یا در جایی دیگر سبب آشنایی با فضاهای ناآشنا می گردد و ذهن را از پریشانی می رهاند. در این حالت شهر و خاطره، هزارتویی خواهند شد که در آن حرکت دایره ایی و نه خطی حاکم است، تصورات فراموش نمی شوند، بلکه مکان رجوع دائمی ذهن برای آشنا شدن با ناآشنا می گردند و لذت دارا بودن خاطره را ممکن می سازند.
دیگر اینکه، تجربه شهری جز با پرسه زدن در شهر ممکن نمی شود، پرسه زن در شهر می گردد، از هزار توی آن عبور می کند،شهر و فضاهای شهری را لمس کرده، آنها را بازبینی و وارسی می کند،نانوشته های شهر را از خلال تصاویر و تصورات آن بازخوانی می کند. پرسه زن شهر را با تمامی حواس خود در می یابد،زبری و نرمی،گرمی و سردی آن را لمس می کند،بوی شهر و فضاهای آن را استشمام می کند.همهمه و سکوت آنها را می شنود، مناظر شهری و پس زمینه های آنها را می بیند و بالاخره مزه شهر و فضاهای شهری را می چشد و آنها را مزمزه می کند، و شهری این چنین احساس شده را در خیال خود می نشاند و تصوری دیگرگونه از تصویر آن را در ذهن جای می دهد. فصل مشترک تصور پرسه زنان در شهر، خاطره جمعی را می سازد. شهر مملو از واقع و موهوم و خیال و واقعیت می گردد. و در لحظه ای که شهر چنین شود، می توان از وقوع زندگی شهری و حادثه های منبعث از این واقعه سخن گفت.
از نوشته های والتر بنیامین – برگرفته از وبلاگ چشم در تاریکی